خجالت می کشم از خودم از زمانی که تلف می کنم از بدنم از خودم چرا اراده ندارم نخورم دو روز نمی خورم دوباره از اول پرخوریام شروع میشه همین الان یک شکلات دستم بود
باید قسم بخورم
اره اینطوری میشه
به روح همون یکدونه داداشم قسم می خورم از روز 5 اذر 1392 ساعت دوازده ونیم دیگه تنبلی نکنم و رژیمم رو بگیرم من می تونم
الان میرم حکم دادگاه رو بگیرم
امروز تا عصر که سرکارم مدارک بیمه ام رو تکمیل می کنم
حتما امروز دو ددرس زبان گوش میدم
حتما حتما حتما زبان می خونم
حتما حتما حتما ورزش می کنم
حتما حتما حتما رژیمم رو می گیرم